سَلامٌ عَلی آلِ یاسین

سَلامٌ عَلی آلِ یاسین

سلام بر آل یاسینsebghah@درایتا
سَلامٌ عَلی آلِ یاسین

سَلامٌ عَلی آلِ یاسین

سلام بر آل یاسینsebghah@درایتا

بهره ادبیات از سخنان امام علی(علیه السلام) -مخصوص پژوهشگران

نویسنده: دکتر سید جعفر شهیدی

 

ناصر خسروقبادیانی (م.394ــ481 هـ.ق)،
 
متکلم، شاعر و نویسنده ی بزرگ، که مذهب اسماعیلی داشته و به خاندان رسول و اهل بیت ارادتی خاص می ورزیده است.
در دیوان این شاعر مضمون ها و اندرزهای فراوان توان دید که ترجمه و یا مأخوذ از کلام مولی امیرالمؤمنین است. چون با نوشتن همه ی این موارد سخن به درازا می کشد، تنها چند مضمون را که آقای دکتر مهدی محقق، استاد دانشگاه تهران، در کتاب تحلیل اشعار ناصر خسرو یادآور شده است، ثبت می کنیم:

   

قیمت هر کس به قدر علم اوست
همچنین گفته ست امیرالمؤمنین

(ناصر خسرو، 326)
که مأخوذ از این سخن:
«قیمة کلّ امریء ما یحسنه»(1).
***
گر طلاقی بدهی این زن رعنا را
دان که چون مردان کاری بکنی کاری

(ناصر خسرو، 417)

که متأثر است از این عبارت:
«یا دنیا یا دنیا، الیک عنّی! ابی تعرّضت، أم إلیّ تشوّقت؟ لا حان حینک، هیهات! غرّی غیّری، لا حاجة لی فیک، قد طلّقتک ثلاثاً لا رجعة فیها»(نهج البلاغه، 99).
***
چند ناگاهان به چاه اندر فتاد
آن که او مر دیگران را چاه کند

(ناصر خسرو، 122)

که مأخوذ از این عبارت است:
«من حفره لاخیه المؤمن بئراً وقع فیه»(2)
***
بررس به کارها به شکیبایی
زیرا که نصرت است شکیبا را

(همان: 16)

که مأخوذ از این فقره است:
«: لا یعدم الصّبور الظّفر و إن طال به الزّمان»(نهج البلاغه، ق: 153).
***
بر طریق راست رو، چو باد گردنده مباش
گاه با باد شمال و گاه با باد صبا

(ناصر خسرو، 50)

که مأخوذ است از این عبارت است:
«...، و همجٌ رعاعٌ، أتباع کلّ ناعق یمیلون مع کلّ ریح »(نهج البلاغه، ق: 147).
***
روی نیارم سوی جهان که نیارم
کاین به سوی من بتر ز گرسنه مار است

هر که بدانست خوی او ز حکیمان
همره این مار صعب رفت نیارست

(ناصر خسرو، 50)

که مأخوذ است از این عبارت:
«مثل الدّنیا کمثل الحیّة لیّنٌ مسّها و السّمّ النّاقع فی جوفها. یهوی إلیها الغرّ الجاهل، و یحذرها ذو اللّبّ العاقل»(نهج البلاغه، 111).
***
مرا بر سخن پادشاهی و امر
ز من نیست، بل کز رسول است و آل

(ناصر خسرو، 256)

(ناصر خسرو، 265)
که مأخوذ است از این فقره:
«و إنّا لامراء الکلام»(نهج البلاغه، 124).
 

کلیله و دمنه بهرامشاهی
 
تألیف خواجه نصرالله ابن محمدبن عبدالحمید، منشی بهرامشاه غزنوی، که ترجمه ای است از کلیله و دمنه ی عربی. این کتاب به سال های 538 ــ 540 هجری نوشته شده است.
چنان که مرحوم مجتبی مینوی در مقدمه ی کلیله نوشته است(نصرالله منشی، یک)، بیش از بیست تن از نویسندگان پس از نصرالله منشی کتاب خود را به تقلید او نوشته و از نثر وی متأثر بوده اند و این تأثیر و قدرت نویسنده را بر انشای معانی بدیع و چیره دستی او را در تحریر نثر مصنوع مسلم می دارد. اما این منشی توانا آنجا که می خواهد استحکام معنی و لفظ را در انشای خود به نهایت رساند و وقع آن را در ذهن خواننده هر چه مؤثرتر سازد، به آیه ای از قرآن کریم و یا فقره ای از سخنان امیرالمؤمنین علی ــ علیه السلام ــ استشهاد می کند، و اینک چند مورد از تضمین های این کتاب:
چون نقش واقعه و صورت حادثه پیدا آمد، در آنجا غافل و جاهل و دوربین و عاقل یکسان باشند و زبان نبوی از این معنی عبارت کند: الامور تشابهت مقبلة فاذا ادبرت عرفها الجاهل کما یعرفها العاقل»(همان: 90).
مترجم کلیله عبارت فوق را به رسول اکرم نسبت داده است؛ ولی عبارت زیر:
انّ الامور إذا اشتبهت اعتبر اخرها باوّلها»
از کلام علی ــ علیه السلام ــ است (نهج البلاغه، 98).
و نیز نویسد:
«نه ازعقل و کیاست او(زاغ) ایشان را فایده ای حاصل آمد و نه او به خرد و حصافت خویش از این بلا فرج یافت...و امیرالمؤمنین ــ کرّم الله وجهه ــ می گوید: «لا رأی لمن لا یطاع»(نصرالله منشی، 236؛ نهج البلاغه، 111).
و در جای دیگر چنین آورده است:
«بوزینه را ریبتی افتاد که پیغامبر گفته است ــ صلی اله علیه و سلم: العاقل یبصر بقلبه مالا یبصره الجاهل بعینه»(همان: 248).
نصرالله منشی این عبارت را به پیغمبر(ص) منسوب داشته است؛ اما این مضمون بدین عبارت کلام علی ــ علیه السلام ــ است:
«العالم ینظر بقلبه و خاطره و الجاهل ینظر بعینه و ناظره»(نهج البلاغه، 325).
«در این کار تعجیل باید کرد تا فرصت فوت نشود؛ فانّ الفرّص تمرّ مرّ السحاب»(3).

چهار مقاله
 
تألیف احمدبن عمر بن علی نظامی عروضی سمرقندی. نام اصلی این کتاب مجمع النوادر است و به چهار مقاله مشهور شده. کتاب با نثر فنی تحریر گردیده و مشتمل بر مقدمه و چهار مقاله به شرح زیر است: فن دبیری، فن شعر و شاعری، علم نجوم، علم طب. کتاب چهار مقاله در حدود سال 550 هجری قمری نوشته شده است.
«و در عنوانات...به هر کس که نویسد که اصل و نسب و ملت...او بر آن دلیل باشد، الا یکی که دراین باره مضایقتی نموده باشد...در این موضوع دبیر را دستوری است...که قلم بردارد و قدم در گذارد، که اکمل انسان و افضل ایشان ــ صلوات الله و سلامه علیه ــ می فرماید که : التکبر مع المتکبّر صدقة»(نظامی عروضی، 21).
نویسنده ی چهار مقاله، چنان که دیده می شود این گفتار را منسوب به پیغمبر(ص) دانسته است؛ ولی مأخوذ است از کلام علی ــ علیه السلام ــ:
«التکبر علی المتکبر هو التولضع بعینیه»(ابن ابی الحدید، 550).
«در سیاقت سخن آن طریق گیرد که الفاظ تابع معانی آید و سخن کوتاه گردد؛ که فصحای عرب گفته اند: خیر الکلام ما قلّ و دلّ»(نظامی عروضی، 21).
این عبارت مأخوذ است از سخن امام رضا(ع):
«خیر الکلام ما لا یمل و لا یقل»(نهج البلاغه، 1492).

مرزبان نامه
 
کتابی است مشتمل بر داستان های پندآمیز با نثری مصنوع. اصل کتاب تألیف اسپهد مرزبان بن رستم بن شروین، از شاهزادگان طبرستان است. این کتاب در اوایل قرن هفتم هجری قمری به وسیله ی سعد اسدالدین وراوینی که ازمنشیان و ملازمان یکی از وزیران اتابک آذرباییجان بود، از زبان طبری به زبان فارسی ادبی روز که تضمین آیات و احادیث و امثال عرب برخوردار بود، برگرداند ه شده در این کتاب نیز چند فقره از سخن حکمت آمیز امیر المؤمنین علی ــ علیه السلام ــ آمده است.
«و گفته اند زمانه در دل پادشاه نگرد تا خود او را چگونه بیند؛ به هر آنچه او را میل باشد، مایل گردد. اذا تغیر السلطان تغیر الزمان(4).
***
«و از خود به هرآنچه کن، راضی مشو تا مردمت دشمن نگیرند. من رضی عن نفسه کثر الساخطون علیه»(وراوینی، 35).
این عبارت در نهج البلاغه چنین است:
«و من رضی عن نفسه کثر الساخط علیه»(نهج البلاغه، خ: 83).
***
«این افسانه از بهر آن گفتم تا دانی که عدالت نگاه داشتن، راهی باریک است که جز به آلت عقل سلوک آن راه نتوان کرد. عقل است که اندازه ی امور عرفی و شرعی در فواید دین و دنیا مرعی دارد و اسارت نبوی که «ما دخل الرفق شیء قط الازانه و ما دخل الخرق فی شیء قطا الاشانه به کار بندد»(واروینی، ؟ : ؟).
چنان که می بینیم، مؤلف این فقره را نیز به پیغمبر(ص) نسبت داده است؛ ولی در ناسخ التواریخ جزء کلمات امیر المؤمنین علی ــ علیه السلام ــ ثبت است. و نیز رجوع شود به غررالحکم، ص2722.
***
«نظارگیان قدر که از پی یکدیگر تهافت آن قوم مطالعه می کردند و محصول فذلک ایشان می دیدند، می گفتند که حفره های بغی و طغیان است که به معاول اکتساب مسمّا کنده آمد »(وراوینی، 214).
«من حفر بئراً خیه وقع فیه»(5)
***
«خنک کسی که مرغ اندیشه ی او بیضه ی طمع، و اگر خود زرین یا سیمین باشد، ننهد و نقش سپیدی و زردی آن بیضه بربیاض دیده و سواد دل نزند و چون از پرده ی فریب بنماید، آستین استنکاف بر روی گیرد: یا بیضاء ابیضی و یا صفراء اصفری و یا غبرا اغبری»(همان: 205).
مصححان مرزبان نامه به قدر طاقت در تصحیح فقره ی اخیر کوشیده اند؛ اما توجه نداشته اند که این جمله از سخن علی ــ علیه السلام ــ است:
«یا صفراء یا بیضاء غری غیری»
که هنگام گشودن بیت المال بصره پس از پایان جنگ جمل بر زبان راند.
رشید وطواط در کتاب حدائق السحر در بحث از صنعت اشتقاق، این فقره را چنین ضبط کرده است:
از کلام علی ــ رضی الله عنه ــ: یا حمراء یابیضاء احمری و ابیضی و غری غیری»(وطواط، 12).

بختیارنامه
 
کتابی است ادبی به نثری مصنوع. آقای دکتر ذبیح الله صفا، مصحح کتاب، احتمال می دهد که این اثر نوشته ی شمس الدین محمد دقایقی مروزی، عالم و خطیب قرن ششم و اوایل قرن هفتم هجری است. در این کتاب نیز چند فقره ازگفتار امام ــ علیه السلام ــ زینت عبارات گشته است:
«وزیر گفت فرصت بدست آمد دمار از وی برآورم و باران عذاب بر سر او ببارم مثل «الدهر فرص والافغصص»(دقایقی مروزی، 46).
و این عبارت مأخوذ است از کلام علی(ع):
«الفرصة تمر مر السحاب فانتهزوا فرص الخیر»(نهج البلاغه، ق: 21).
«عاقلان دانند که...در هر لحظه ای از این بهار و نوروزی مطالعت کند و در هر لمح های از این دی و تموزی مشاهدت نماید(دقایقی مروزی، 53). الخبر:
«الدنیا دار زوال و لا تدوم لاحدٍ علی حال. اما نعمهٌ زائلهٌ اوبلیهٌ نازله»
این فقره ظاهراً مأخوذ است از فرموده ی علی(ع):
«الدنیا غرور حائل و سراب زائل و سناد مائل»(نهج البلاغه، خ: 83).
***
«یکی گفت روی انبار دار شوم بود. دیگر گفت انتظار قحط و گرانی از غایت لؤم بود. قال ــ علیه السلام ــ المحتکر ملعون »(دقایقی مروزی، ؟: 56).
جمله ی اخیر مأخوذ است ازگفتار علی ــ علیه السلام ــ :
«الاحتکار شیمه الفجار».
«لطف الهی چنان تقدیر کرد که این فرزندان را یوسف وار به من یزید آوردند، و آن عیال حلال را زلیخا صفت به مقام تشدید و تهدید بردند؛ مثل من حفر بئراً لاخیه یقع منکبار فیه»(6)(دقایقی مروزی،113 ــ 114).
***
«گفت...شرف آدمی به قوت بیان است. قال الله ــ عزوجل ــ الرحمن، علم القرآن خلق الانسان علّمه البیان»(الرحمن: 1ــ3)، و شنیدن سخن از کمال عقل و احسان است. قال ــ علیه السلام ــ :
«استماع کلام الملهوف صدقه»(دقایقی مروزی، ؟ : 149).
و این فقره مأخوذ است از کلام علی (ع): «من کفارات الذنوب العظام اغاثه الملهوف و التنفیس عن المکروب»(نهج البلاغه، ق: 24).
***
«کاردار را گفت راست بگوی، که: الحق ابلج و الباطل لجلج»(دقایقی مروزی، 201).
جمله ی اخیر مأخوذ است از سخن علی (ع):
«الحق منزه عن المحاماة و المراماة»(نهج البلاغه، کلمات قصار).

نامه ی تنسر
 
اصل این نامه مربوط به پیش از اسلام است؛ لیکن ابن مقفع آن را از پهلوی به عربی ترجمه کرده و سپس ابن اسفندیار درآغاز قرن هفتم به فارسی گردانده است.
نثر نامه ی تنسر، همچون دیگر کتاب های ادبی قرن پنجم و ششم، مصنوع و آراسته به آیات قرآن و امثال عرب و شعرهای فارسی و عربی است. در این نامه دو بار به سخنان امیرالمؤمنین علی ــ علیه السلام ــ استشهاد شده است؛ یک بار به نام آن حضرت تصریح می کند و در دیگری گفته را به حکما و اوایل نسبت می دهد:
«و معلمان و قضات و سدنه را که به تذکیر و تدریس مشغولند، مرتب گردانیده و همچنین معلم اساوره را فرمود تا به شهرها و روستاق ها ابناء قتال به سلاحشوری و انواع آداب آن مشغول دارد...که حکمای اوایل گفته اند: اغلب الفارغ یسبحث عن السوء و الید الفارغة تنازع الی لاثم»(ابن ابی الحدید، ج4، 52).
«معنی آن است که دل فارغ خالی از کار پیوسته تفحص محالات و تتبع خبرهای اراجیف کند و از آن فتنه زاید و دست بی صنعت در بزه ها آویزد»(ابن اسفندیار، 61).
***
«آن مرد قصه ی گوسفند و کنیزک و آتش و سوختگان و مداوات طبیعت و کشته شدن صیاد...حکایت کرد...آب در چشم آورد و گفت راست است آنچه امیرالمؤمنین علی ــ علیه السلام ــ گوید: والا وان معصیة الناصح الشفیق العالم المجرب تورث الحسرة و تعقب الندامة معنی آن است که هر کس نصیحت مشفق دانای کارآزموده را فرو گذارد، جز حسرت و پشیمانی نبیند.
امر تکم أمری بمنعرج اللّوی
فلم تستبینوا النصح الا ضحی الغد »(همان: 83).
***
باید توجه داشت که از آغاز نشأت زبان دری، چون مذهب سنت در ایران، به خصوص در شرق این کشور، که مهد این زبان بوده، رواج داشته است، شاعران و نویسندگان، یا به خاطر قلت آشنایی و یا به علت رعایت مصالح وقت، به گفتار ائمه ی معصومین، چنان که باید، توجه نداشته اند. با آن همه، به مصداق «مشک را هر چند در خربطه بندند بوی آن پراکنده شود» چنان که می بینیم، کمتر منشی یا شاعری در آرایش سخن خویش خود را از سخنان امام بی نیاز می دانسته است؛ تا آنجا که این طالب علم بی بضاعت با قلت وقت توانست چنین نمونه ها را در معدودی از متن های فارسی بیابد و چنان که نوشتیم، متتبع، با وسعت وقت بیشتر نمونه ی فراون خواهد یافت.
پس از آن که مذهب تشیع در ایران رواج یافت، با اطمینان خاطر می توان گفت که شعر و نثر از تأثیر نهج البلاغه و گفتار علی ــ علیه السلام ــ خالی نماند.

پی‌نوشت‌ها:
 

1ــ این بیت ظاهراً ترجمه ی این فقره است. قیمهة کل امریء مایعلم (رجوع به غرر الحکم ص2036شود) و «قیمه کل امرء ما یحسنه» فقره ای دیگر است. رجوع به صفحات قبل این مقاله شود.
2ــ ناسخ، کلمات قصار...اوقعه الله فی بئر. الفرضهة تمرمر السحاب فأنتهز و فرض الخیر: نهج البلاغه، ج6، 16
3ــ رجوع به صفحات پیشین این مقاله شود.
4ــ به صفحات پیش این مقاله رجوع شود.
5ــ به صفحات پیش این مقاله رجوع شود.
6ــ برای توضیح بیشتر به صفحات قبل همین مقاله رجوع شود.
 

 منبع: نشریه النهج شماره 23-24

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد